شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل
جهان زروزِازل خاطری مکدّرداشت همیشه شوقِرسیدن به روزِمحشرداشت
خـبـر نداشت که باید بـمانـد وباشد... خبرنداشت،زمین اشتیاقِ حیدرداشت
گذشت تا که رسید آن شبِ پُرازمعنا جنابِ بنتِ اسد، میوهای معطّر داشت ندا رسید که:داخل شو،خانه خانۀ توست بروکه کعبه برای وجودِ تو«دَر»داشت
مـیـانِ خـانۀ کعـبـه چه ازدحـامی بود طواف کردنِ آنها،مَطافِ بهتر داشت
چــنـان تــولّــدِ اوبـا اهـمـیـتبوده... برایآمدنـش کعـبههم ترک برداشت به دستِ حضرتِ خاتم نشست،حضرتِ ماه نگـاهِ مهـرِ رسـول،آیـنه برابـرداشت صدای قلبِ علی بانبی هماهنگاست ازاین به بعـد،یتـیمِ مدینه یاور داشت